یکی از تمایلات عالیه انسان، عزّت نفس است که به قضای حکیمانه الهی با سرشت بشر آمیخته شده و در نهاد آدمیان ریشه فطری دارد و تمام مردم به طور طبیعی، به شرافت و عزّت نفس متمایلند و از آن خشنود می گردند و از پستی و فرومایگی متنفرّند.[1]

علی علیه السلام در این زمینه خطاب به امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید:

«اکرِمْ نَفْسَک عَنْ کلِّ دَنِیة»؛

نفس خود را از هر پستی دور بدار[2].

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

اگر حاجتی به دیگران دارید با عزّت نفس بخواهید و خود را ذلیل نکنید[3].


عزّت نفس چیست؟

عزت نفس این است که انسان حقیقت خویش را آن چنان که هست بیابد و از گرایش و میل به آنچه دون شأن انسانی و ایمانی او است دوری کند واز اعمالی که او را به پستی می کشاند پرهیز و به آنچه سزاوار مرتبه عالی نفس است روی آورد. با چنین تعریفی روشن است که عزّت نفس جذب کننده صفات حسنه و طرد کننده صفات رذیله است و عزّت نفس را در واقع می توان ریشه گرایش به خوبی ها و نفی میل به بدی ها دانست.


عوامل عزت نفس

1- اطاعت خداوند

علی علیه السلام فرمود: اگر عزت می خواهی به وسیله اطاعت خداوند طلب نما.[4]


2- قانع بودن

علی علیه السلام فرمود: عزت در سایه ناامیدی از کمک خواستن دیگران است.[5]


3- دوری گزیدن از اهل باطل

امام صادق علیه السلام فرمود: با دوری گزیدن از اهل باطل، خود را گرامی بدارید.[6]


4- تقوی

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که دوست دارد گرامی ترین مردم باشد باید از خدا بترسد.[7]


5- حفظ زبان

امام کاظم علیه السلام فرمود: زبانت را حفظ کن تا عزیز شوی.[8]


6- عفو

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که گذشت کند از ظلمی که به او شده، خداوند او را در دنیا و آخرت عزیز می کند.[9]


فوائد عزّت نفس

الف- دوری از گناه

علی علیه السلام فرمود:

«مَنْ کرُمَت عَلَیهِ نَفْسُهُ لَمْ یهِنْها بِالمَعْصِیةِ»[10]؛

کسی که بر کرامت نفس خویش واقف باشد آن را با معصیت و گناه بی ارزش نمی کند.


ب- بی ارزش شدن خواسته های نفسانی

علی علیه السلام فرمود:

«مَنْ کرُمَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ هانَتْ عَلَیهِ شَهَواتُهُ»[11]؛

کسی که بر کرامت نفس خویش آگاه باشد خواسته ها در نظرش پست و بی ارزش می شود.

و در روایت دیگر فرمود: هر که دارای شرافت نفس باشد، نفس خویش را از خواسته های پست منزّه می دارد.[12]


ج- پست شمردن دنیا

علی علیه السلام فرمود:

«مَنْ کرُمَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ هانَتْ عَلَیهِ الدُّنْیا»[13]؛

هر که بر کرامت نفس خویش آگاه باشد، دنیا در نظرش پست و ناچیز به حساب می آید.

بلی اگر انسان عظمت و ارزش خود را دریابد هرگز خود را اسیر مادیات و ذلیل شهوات و بله قربان گوی این و آن نمی کند.

مفهوم مخالف تمام موارد فوق آن است که جهل و غفلت نسبت به نفس و کرامت آن، زمینه ساز گرایش انسان به گناه وشهوات و دنیاپرستی وخواسته های ذلت بار است.

امام هادی علیه السلام فرمود:

«مَنْ هانت عَلَیهِ نَفْسُهُ فَلا تَأْمَنْ شَرَّهُ»[14]؛

هر که خویش را پست و خوار می شمارد، از شرِّ او در امان مباش.


د- برخورد بزرگوارنه با جاهلان

کسی که دارای عزّت نفس است در برخورد با نااهلان و هتّاکان چنان برخورد می نماید که گویا به او احترام نموده اند. قرآن در این زمینه می فرماید:

«وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[15]؛

زمانی که افراد نادان، آنها را «به بدی» مورد خطاب قرار می دهند، آنها در پاسخ سلام می دهند، و با کرامت از صحنه می گذرند.

علی علیه السلام فرمود:

«عَظِمّوُا اقْدارَکم بِالتَّغافُلِ عَنِ الدَّنِی مِنَ الْاموُر»[16]؛

با چشم پوشی از پستی ها، قدر و منزلت خود را بزرگ بشمارید.

علی علیه السلام در شعری که منسوب به اوست می فرماید:
 
و ذی سَفَهٍ یواجِهُنی بِجَهْلٍ
و اکرَهُ انْ اکونَ لَهُ مَجیباً
                                                                          
بسا آدمهایی که رشد فکری ندارند و با نادانی با من برخورد می کنند. به من ناسزا می گویند و من کراهت دارم از اینکه پاسخ آنها را بدهم بسا اتفاق می افتد که آنان بر بی ادبی خود ادامه می دهند و من بر حلم خود می افزایم. مَثَل من مَثَل آن عودی است که در آتش می اندازند هر چه آتش بیشتر آن را می سوزاند بوی خوشش بیشتر ظاهر می گردد.[17]

درباره امام حسین علیه السلام نقل شده است که مردی به نام عصام از شام به مسجد مدینه آمد مردی را دید با هیبت و جلال، نظرش را جلب کرد. سؤال کرد او کیست؟ معلوم می شود شخصیت بزرگی است کسی گفت: امام حسین علیه السلام است. تا شنید امام حسین علیه السلام است. رو به حضرت ایستاد و با کمال وقاحت و بی شرمی تا می توانست به امام ناسزا گفت، همین که حرفهایش تمام شد حضرت فرمود: آیا تو از اهل شام هستی؟
گفت: بلی. حضرت فرمود: بنابراین شما در شهر ما غریب و مهمان هستی بیا برویم منزل میهمان ما باش تو را پذیرایی کنیم؛ اگر آذوقه ات کم باشد آذوقه به تو می دهیم این برخورد آن چنان در او اثر کرد که خودش می گوید: یک مرتبه حالتی به من دست داد دوست داشتم زمین شکافته شود و به زمین فرو روم.[18]

چنین برخوردی درباره همه ائمه مطرح بوده است، حتی شاگردان مکتب اهل بیت نیز چنین برخوردهای بزرگوارانه داشتند. درباره مالک اشتر نقل شده است که یک نادانی به او توهینی کرد و زباله ای به طرف او پرت کرد، مالک اشتر اعتنایی به او نکرد.

بعد از این که او رفت شخصی با ناراحتی گفت: آیا شناختی این شخص که به او اهانت کردی که بود؟ گفت: نه. گفت: او مالک اشتر، امیر لشکر علی علیه السلام بود. او به دنبال مالک اشتر رفت، دید مالک وارد مسجد شد و به نماز ایستاد بعد از سلام نماز به دست و پای او افتاد و گفت: من همان آدم بی ادبی هستم که به شما جسارت کردم من شما را نمی شناختم مرا ببخشید. مالک فرمود: به خدا قسم اصلًا نمی خواستم به مسجد بیایم جای دیگری می رفتم، امّا آمدم مسجد تا دو رکعت نماز بخوانم و از خدا بخواهم تا خدا گناه تو را ببخشد و به راه حق هدایت کند.[19]


پی نوشت ها:
[1] . تعلیم و تربیت استاد مطهرى،/ 211.
[2] . بحارالانوار، ج 77،/ 228.
[3] . نهج الفصاحه، حدیث 325،/ 64.
[4] . «إذا طَلَبْتَ الْعِزّ فَاطْلُبْهُ بالطَّاعَهِ»،
میزان الحکمه، ج 6،/ 291.
[5] . «الْعِزُّ مَعَ الْیَأس»،
غرر الحکم، حدیث 9240.
[6] . «اکْرِمُوا انْفُسَکُمْ عَنْ اهْلِ الْباطِل»،
بحارالانوار، ج 78،/ 222.
[7] . «مَنْ احَبَّ انْ تَکُونَ اکْرَمَ النَّاس فَلْیَتَّقِ اللَّه»،
بحارالانوار، ج 70،/ 291.
[8] . «احْفَظ لسانَک تَعِزّ»،
میزان الحکمه، ج 6،/ 293.
[9] . «من عفى عن مظلمةٍ ابدلهُ اللّه عزّاً فى الدنیا و الآخرة»،
بحارالانوار، ج 77،/ 121.
[10] . غررالحکم، حدیث 4610.
[11] . نهج البلاغه، قصار،/ 441.
[12] . غررالحکم، حدیث، 4621.
[13] . بحارالانوار، ج 78،/ 135.
[14] . بحارالانوار، ج 17،/ 214.
[15] . فرقان/ 63.
[16] . تحف العقول،/ 224.
[17] . فلسفه اخلاق، استاد مطهرى،/ 24.
[18] . فلسفه اخلاق، استاد مطهرى،/ 26.
[19] . همان.

منبع: حوزه نت